نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را...

ساخت وبلاگ
پیامبر اکرم فرمود: میان بهشت و بنده، هفت گردنه وجود دارد که آسانترین آنها مرگ است. انس پرسید: ای رسول خدا! سخت ترین آنها چیست؟ فرمود: ایستادن در برابر خداوند عز و جل هنگامی که افراد مظلوم دامن ظالم ها را بچسبند و رها نکنند... عن النبی صلی الله علیه و آله : بین الجنه والعبد سبع عقاب اهونها الموت . قال انس قلت : یا رسول الله ! فما اصعبها؟ قال الوقوف بین یدی الله عزوجل اذا تعلق المظلومون بالظالمین... عوالی اللآلی/ جلد چهار/صفحه هفت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47

یا لطیف اول من به جبهه رفتم. بعد از من هم برادرم. هر دو برنگشتیم. ماندیم گوشه‌ای از آسمانش. حالا مادر مانده و خواهر کوچکم. پدر هم که سالهاست میهمان ماست. ::: مادر هر روز چرخ دستی‌اش را برمی‌دارد و توی کوچه‌ها می‌گردد، از پی مغازه‌ای که شاید نان سنگک داشته باشد. دکترها گفته‌اند؛ باید فقط نان سنگک بخورد. خواهرم هم هر روز می‌رود برای کار. می‌ماند تا شب. گاهی که برای سوار شدن به اتوبوس کنار خیابان می‌ایستد،‌ بعضی از ماشین‌ها برایش نگه می‌دارند و بوق می‌زنند. برادرم می‌گوید: «کاش یکی‌مان مانده بود. خانه مرد می‌خواهد.»می‌گویم:« آن وقت‌ها شهر پر ب نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 324 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47

یا من هو اضحک و ابکی کوچکتر که بود، وقتی می رفت جایی قایم می شد، تا صداش می کردی یا الکی سوال می کردی "کسی می داند محمدحسین کجا قایم شده؟" فوری می گفت "بابا! من اینجام! اینجا قایم شدم!!" حتی سرش را هم میاورد بیرون و بای بای هم می کرد برات و دوباره همون جا مثلا قایم می شد! هرچی هم که می گفتیم پسر گل! آدم وقتی قایم می شه که جاش رو به کسی نمی گه به خرجش نمی رفت که نمی رفت! هر دفعه همین بود. :: حالا دیشب رفته بود قایم شده بود. هرچی صدایش کردم جواب نداد که نداد. داشتم می دیدمش، اما می خواستم ببینم جواب می دهد یا نه! بعد گفتم که "این محمدحسین، کوچولو که بود تا صداش می کردی نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : بزرگ شدن سينه,بزرگ شدن قلب,بزرگ شدن بیضه,بزرگ شدن پروستات,بزرگ شدن طحال,بزرگ شدن شکم نشانه چیست,بزرگ شدن الات تناسلی,بزرگ شدن هاله سينه,بزرگ شدن غده تیروئید,بزرگ شدن زبان در دهان, نویسنده : mbineshaang بازدید : 245 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47

یا شاهد کل نجوی چگونه سر بلند کنیم و بخواهیم که هیچ چیز را باقى نگذاشته‏ ایم، حتّى از دل خود که باید قلمرو حکومت حق و عرش خدا باشد بتخانه درست کرده‏ ایم، آنجا که او سلامت قلب ما را مى‏ خواهد و با صراحت مى‏ گوید هیچ چیز براى شما کارگشا و نافع نیست مال و فرزند شما به کار شما نمى ‏آید من چه آورده‏ ام؟  یَوْمَ لایَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون الّا مَنْ اتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ* تنها هنگامى این امکانات و نعمت‏ها نافع مى‏شود که تو با قلب سالم به سوى خدا بیایى. و قلب سالم قلبى است که رشید است که رشد، علامت سلامت است. و رشد به وسعت و وسعت به احاطه مى‏رسد. و نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : ز هرچه غیر یار استغفرالله, نویسنده : mbineshaang بازدید : 296 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47

هو اللطیف میان قاب عکس، لبخند تو خالیست... کی می رسی میوه نارس پاییز؟ #رضـا کاظمی پاییز، فصل من است. فصل باران های بی امان، فصل خش خش برگ ها زیر پای عابران، فصل رنگها، فصل درخت های نم خورده و خیس اول صبح، فصل خاطره های شیرین... من هم که متولد مهرم! می دانم فصل غمناکیست. اما چه کنم که از اهالی مهرم! در را به روی پاییز باز کنید... + دلمان گرفته است... نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : حضرت پاییز,حضرت پاییز علیرضا بدیع,شعر حضرت پاییز, نویسنده : mbineshaang بازدید : 291 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47

یَا خَیْرَ مُونِسٍ وَ اَنِیسٍ یک برهه ای در دانشگاه غریب بودم! رفت و آمد نسبت به ذات گوشه گیر من کم نبود اما رفیقی نداشتم. می آمدند و می رفتند و لبخندی و خنده و شوخی ای اما رفاقت... رفیق برای من کسی است که لذت ببرم از اینکه اوقاتم را با او بگذرانم پای صحبتش بنشینم و گفت و گو با او حتی همین گفت و گوهای معمولی شیرین باشد. نه اینکه کلا نداشته باشم. در آن آنجا اینجور بود. از رفقایم کسی نبود. شهر جدید و فضای جدید و... این اتفاق مخصوصا که توی خوابگاه خودش را بیشتر نشان می دهد. تا شش ماه همینگونه گذشت...! ::: ایام عید رفتیم مسافرت جهادی این بار با همدانشگاهی های جدید. ر نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : اعترافات ذهن خطرناک من,اعترافات القديس اغسطينوس,اعترافات جعفر شفیع زاده,اعترافات زن سعید اسلامی,اعترافات تويتر,اعترافات ژان ژاک روسو,اعترافات یک جنایتکار اقتصادی,اعترافات,اعترافات شخصية,اعترافات قاتل اقتصادي, نویسنده : mbineshaang بازدید : 362 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47

هو الله العلی الاعلی غدیر روز آشکار شدن نور ولایت است برای زمینیان. روزی که آقای ما را به ما معرفی کرده اند  و فصلی تازه گشوده اند برای مومنان عالم. فصلی که در ١٨ ذی الحجه سال ١٠ام هجری آغاز شد و هنوز پایان نیافته است ... تا فصل ظهور ان شا الله... + این عید سعید برای من اما دو معنای دیگر هم دارد. اول اینکه سالروز ازدواجمان است و شکل گرفتن خانواده ای که اگر هزار ایراد هم داشته باشد اما "اسس علی التقوا من اول یوم*" بنا شده است (اگرچه که گاهی خراب کرده باشم و همیشه بر این آغاز وفادار نمانده باشم) و در آن "رجال یحبون ان یتطهروا"...  و خدا وعده فرموده است که "و الله نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نه خدا توانمش خواند,نه خدا توانمش گفت,نه خدا توانمش,نه خدا توانمش گفت نه بشر, نویسنده : mbineshaang بازدید : 310 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 15:47